سرم داد زد به حکم عصبانیتش
محکومم کرد به کوتاه امدن
فریاد زد شکسته شدن غرور و شخصیتم رو
و ندانست من آن زمانی شکستم که در چشم او شکسته شدم
نه با صبر و چشم بر هم گذاشتنم
وقتی فریاد زد که دیگر طاقت تحملم را ندارد!
وقتی ...
آخ...
آخ که هنوزم عجیب می فهممش